به لحاظ لغوی تفاوتهایی دارند، اما بطور کلی یکی هستند. اطلاعات بیشتر اینجا.
به لحاظ لغوی تفاوتهایی دارند، اما بطور کلی یکی هستند. اطلاعات بیشتر اینجا.
شکیبا یعنی صبور. کسی که صبر زیادی داره و با حوصله است
توی قرآن حضرت ابراهیم از خدا میپرسه چطور مردهها رو زنده میکند.
آیه ۲۶۰ سوره بقره: (به خاطر بیاور! هنگامی را که ابراهیم(ع) گفت: خدایا به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده میکنی)
خدا میگه: ایمان نیاوردی؟ جواب میده چرا ولی میخوام قلبم آرام بشه!
یکی از نکات این آیه برای من، دیدن است!
حضرت ابراهیم ایمان آورده بود ولی میخواست مطمئن بشه. برای همین از خدا درخواست کرد که بهش نشون بده.
قطعا ایمان حضرت ابراهیم بعد از دیدن، چندین پله بالاتر رفته و بیشتر شده.
از همینجا به اهمیت دیدن پی میبریم.
یادمه اوایل که فروش نداشتم، حتی یدونه سفارش هم برام بزرگ و دست نیافتی بود.
اما وقتی افراد دیگه رو دیدم که در روز ۳۰ الی ۴۰ تا سفارش دارن.
کم کم باور کردم و ایمان پیدا کردم که میشه و اصلا چیز بزرگی نیست.
طبیعی هست که برای منم این فروش رقم بخوره.
با دیدن بقیه، شروع کردم به تحسین کردن شون و الان برای خودم هم داره اتفاق میوفته.
حالا باید یک مرحله جلوتر برم و فروش های بیشتر رو ببینم تا باز برام عادی بشه.
فقط دنبالش هستم که توی مجازی بیشتر ببینم.
البته همین جا و توی مجازی نمونه های موفقی دیدم که در روز عادی ۵۰۰ الی ۶۰۰ تا ارسالی دارند.
وقتی برای کسی کار میکنی و ازت میخواد فردا سر ساعت فلان تو مکان خاصی باشی.
یا ازت میخواد کاری رو انجام بدی.
همون ساعت اونجایی، کار رو انجام میدی.
ولی وقتی به خودت میرسه، این تعهد رو نداری!
با همون تعهد برای خودت کار کن!
به جای ساختن رویای دیگران، رویای خودت رو بساز!
مدام می بینیم، میشنویم و می خونیم که استمرار کلید موفقیت در هر کاری هست.
ولی کلی دوره میخریم شروع نمیکنیم ادامه نمیدیم.
بعدش میگیم من که بلد نیستم چون قبول نمیکنیم استمرار کلید است ودنبال رازهای مخفی هستیم.
بعد از اتفاق دیروز، موجودی ها رو چک کردم، حدودا 20 تا از تیشرتها رو طوفان برده و 5-6 تا از تیشرتها هم زده و مشکل دار شدند!
این لیست مقالاتی هست که در مورد بازاریابی و فروش خوندم، اینجا به اشتراک میذارم تا بعدا دوباره بخونم شون.
قطعا با یک بار خوندن نمیشه، همه ی ایده هایی که به ذهنت میاد رو اجرا کنی
چه ایده ای برای دو برابر کردن فروش محصولاتم دارم؟
امروز جمعه بازار باران شدید گرفت.
اولین بار که باران بارید، لباس ها را جمع کردم و خیس نشدند.
دوباره هوا آفتابی شد، مجدد لباس ها را چیدم.
ولی مجددا باران شدیدی گرفت. در حدی که بعضی از غرفهها را باد برد!
همه غرفهها را نگه داشته بودند که آهن ها به سر و کله نخوره.
بعدش هم باران خیلی خیلی شدید گرفت.
همه چیز خیس شد.
الان که فکر میکنم یادم نمیاد که من کی لباسهای خودم رو جمع کردم!
فقط رفتم که به غرفه بغلی کمک کنم که باد در حال بلند کردنش بود.
چقدر از لباس های خودم و همسایهها را باد برد!
و مردم رهگذر لطف کردند و آوردند، حتی عده ای هم موندند و کمک کردن.
خلاصه هر طور بود، مقاومت کردیم تا یکم شرایط آرام تر بشه.
متاسفانه بعضی از لباس هام خیس شدند، کثیف شدند و حتی زدگی پیدا کردند، که بعد از بررسی کردن لباس های مشکل دار و معیوب رو از سایت برمیدارم.
یکی از غرفه هایی که پشت سر من بود و اونم تیشرت میفروخت، کامل چپ شد به سمت غرفه من.
خدا را شکر میکنم که رفته بودم به غرفه بغلی کمک کنم و خودم اونجا نبودم.
وگرنه فقط خدا می دونه که چه اتفاقی ممکن بود برام بیوفته.
الان که خوب فکر می کنم می بینم من اصلا لباسها و محصولات خودم رو جمع نکردم!
فقط رفتم کمک همسایهام! گویا خداوند همه کارا رو برام کرده.
از جمع کردن لباسها رو هم تا رفتن من برای کمک به همسایه که آهنهای غرفه پشتی به من نخوره!
بعضی از همسایه ها مضطرب بودن ولی من آرام بودم.
درسته که اجناس و اموال مون ضرر دید، اما به خاطر اینکه همه مون سالم بودیم خدا رو شکر می کردم.
یه عده نگران اجناس شون بودن که بهشون حق میدم، اما من حقیقتا از همه اجناس گذشته بودم.
اعتقاد دارم سرمایه اصلی کسب و کارم قبل از هر چیزی خودم هستم.
اگر قبلا یکبار تونستم این کسب و کار رو از صفر به اینجا برسونم، پس بازم می تونم، حتی اینبار به خاطر تجربه هایی که دارم می تونم زودتر رشد کنم.
و البته خیلی به این فکر می کردم که اگر فروشم فقط اینترنتی و آنلاین می بود این وضعیت رخ نمیداد.