الان از موتور سواری برگشتم. توی تابستون حال میده.
تو ذهنم هست که خودم امتحانش کنم، ولی هیچ وقت به موتور اعتماد نداشتم.
الان از موتور سواری برگشتم. توی تابستون حال میده.
تو ذهنم هست که خودم امتحانش کنم، ولی هیچ وقت به موتور اعتماد نداشتم.
همیشه وقتی به این موضوع فکر می کنم غمی وجودم را فرا می گیرد.
طی سال های اخیر با رشد سرسام آور تکنولوژی و فناوری ها، این مسئله هم با رشد سریعتری همراه شده.
شاید فقط توی ۲۰ الی ۳۰ سال این اتفاق افتاد. توی روستای خودمون که نگاه می کنم، می بینم تقریبا از هم و سن و سال های خودم شروع شد.
حرف زدن به زبان فارسی و دور شدن از زبان محلی. حالا تمام دوستان و اطرافیانم که پدر و مادر شدن، با بچه هاشون بیشتر فارسی صحبت می کنن.
متاسفانه اوضاع این بچه ها از ما هم بدتر هست و معادل کلمات بیشتری رو در زبان محلی مون نمی دونن.
ترس اینو دارم که تا یکی دو نسل بعد کلا زبان و گویش محلی مون از یاد بره و دیگه کسی نباشه که با این زبان صحبت کنه.
متاسفانه این امر مختص روستا و زبان ما نیست، بلکه در سراسر کشور داره همین اتفاق میوفته.
گاهی فکر می کنم چی بنویسم، بلافاصله بعدش یادم میاد دلیل اینجا بودن، فقط نوشتنه.
به خودم میگم هر چی که دوست داری بنویس.
همونطور که افراد توی شبکه های اجتماعی سخت نمی گیرن و هر چیزی که تو اون لحظه بخوان منتشر می کنند، منم سعی می کنم، از چیزایی که دوست دارم بنویسم.
دیروز توی یک تقاطع می خواستم به چپ بپیچم، ماشین دیگه ای از روبرو میومد.
برای یکی دو ثانیه درگیر تعارف شدیم و در نهایت من ایستادم تا ماشین روبرویی بره.
وقتی داشت رد میشد، راننده که اقای جوانی بود با سیبیل های چنگیزی، نگاهم کرد و و به نشانه ی تشکر، لبخندی زد.
چقدر حالم خوب شد و از اینکه بهش راه دادم که عبور کنه، احساس رضایت بیشتری کردم.
همش با یدونه لبخند 🙂
بیشتر بهم لبخند بزنیم.
تقریبا یک هفته است که گلوم گرفته و درد میکنه. چیزی شبیه سرما خوردگی
تا وقتی سالم هستم، بهش توجه زیادی ندارم، اما وقتی نیست تازه می فهمم چه نعمتی بزرگیه.
همش به خودم یادآوری می کنم که ساده از کنار نعمت سلامتی نگذرم.
بابتش سپاسگزار خدا باشم و یه بخشی از این سپاسگزاری می تونه مراقبت کردن از سلامتی باشه.
به هر حال خدایا شکرت.
تقریبا هر روز می تونم بنویسم حتی با وجود اینکه ایده ای برای نوشتن ندارم.
اما تنها چیزی که مانعم میشه، تنبلی کردن برای باز کردن سایت و شروع نوشتن هست.
اینم به مرور درست میشه. اینجا عجله ای در کار نیست.
امروز داشتم با یه روحانی صحبت می کردم، بحث رسید به سندیت احادیث و روایات.
حرف جالبی زد که ازش بی اطلاع بودم. گفت برای من که مبلّغ هستم و منبر میرم، سندیت روایت اهمیت ندارد. حتی روایت هایی که سند محکم ندارند رو هم میگم.
هر روایت و حدیثی که از معصومی می شنوید، وحی منزل و کلام خدا نبینید. یکم با عقل تون در موردش فکر کنید. اگر براتون مهمه دنبال سندش برید.
متاسفانه اکثر روایت ها و احادیثی که ما فراوان شنیدیم، سند درست و حسابی ندارن.
اما ما بدون فکر و تحقیق قبولش می کنیم. حتی گاهی بیشتر از قرآن که کلام خداست قبولش می کنیم.
اینو بهم گفت
راست هم می گفت، من اصلا به کم قانع نیستم!
این روزا هر کسی رو که توی کوچه و خیابون می بینی، داره بی وقفه و دیوانه وار روی گوشی اش ضربه میزنه!
دارم در مورد همستر کامبت تلگرام (Hamster Kombat) صحبت می کنم.
دیروز داشتم در موردش می خوندم، این بازی تلگرامی آمار عجیب و غریبی داره!
فروردین 1403 معرفی شده و شروع به کار کرده و فقط توی 11 روز یک میلیون کاربر گرفته.
توی کسب و کار آنلاین یک میلیون کاربر اولیه خیلی مهمه. به نظرم اولین پلتفرمی که سریعترین رکورد رو داشت، فیس بوک بود که طی 10 ماه یک میلیون کاربر گرفت.
بعد از اون کسب و کار ها آنلاین زیادی این رکورد رو شکستند.
و حالا هم همستر کامبت فقط توی 11 روز یک میلیون کاربر گرفته.
از این بحث که بگذریم، میرسیم به اینکه هنوز مشخص نیست که سکه های این بازی تلگرامی قابلیت تبدیل به پول رو دارند یا نه!؟
ولی حتی اگر از اینم بگذریم، دوست دارم به تجربه خودمون در چند سال پیش اشاره کنم.
وقتی که همه به سمت بورس هجوم آورده بودند، حتما خاطرتون هست که چه اتفاقاتی افتاد و افراد زیادی، ضرر های زیادی رو متحمل شدند.
اونجا هم تب و تاب هجوم به بورس داغ بود. خود من از کلی کانال مختلف، دوست و آشنا توصیه می شدم که وارد بورس بشم.
ولی همیشه مقاومت داشتم، چون تهش برام معلوم بود و می دونستم که اکثریت توی این قضیه متضرر خواهند شد.
به نظرم توی همستر کامبت هم، همین اتفاق خواهد افتاد و خیلی از افراد از کسب درآمد محروم خواهند بود.
شاید ضرر مالی ندن، ولی زمان زیادی رو از دست خواهند داد!
خلاصه مطلب اینکه الانم خیلی ها بهم میگن برو همستر کامبت رو امتحان کن، ولی من هیچ علاقه ای ندارم.
با وجود اینکه خودم مهندس نرم افزار هستم و این حوزه رو قبل از هر کسی می شناسم، اما هیچوقت به روش های کسب درآمدی این چنین اعتماد نداشتم.
بیشترین سود و بهره رو فقط سازندگان این برنامه ها می برند.
پ.ن: اگر دوست دارید این بازی رو انجام بدید، حداقل برای خودتون آسونش کنید! یه سری برنامه clicker هست که می تونه کارتون رو راحت تر کنه.
خیلی با فعالیت کردن توی اینستاگرام حال نمیکنم.
چون خیلی ازم وقت می گیره! وقتم تلف میشه.
بهونه ام هم اینه که ایده بگیرم. اما تهش هیچ ایده ای نمی تونی پیدا کنی!