در کوچهپسکوچههای دلم، همیشه ردپای تو مانده است. هر قدمی که برمیدارم، عطر حضورت را احساس میکنم. تو مثل نسیم صبحگاهی، آرام و بیصدا وارد شدی، اما حالا هیچ لحظهای بدون یاد تو نمیگذرد. صدای خندههایت، نگاه مهربانت و گرمای دستانت مثل سایهای همیشه همراه من است.
در هر پیچ این کوچهها، نشانهای از عشق ما جا مانده؛ لبخندهایی که در نگاهت میخواندم، حرفهایی که بیصدا با هم گفتیم. هر خیابان و هر سنگفرشی که با تو قدم زدیم، برایم معنایی تازه دارد؛ معنایی که فقط با حضور تو به دل مینشیند.
تو آن قلب گمشدهای بودی که دلم همیشه دنبالش میگشت. حالا که پیدایت کردهام، میخواهم تا ابد در همین کوچهپسکوچههای دل، با هم راه برویم، بدون هیچ ترس و نگرانی از فردا.