دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

آقای شکیبا! لطفا راهنمایی ام کن! بالاخره باید مطالبم را کوتاه بنویسم یا بلند؟

سوالی که خیلی وقتا ذهن رو درگیر می کنه اینه که چطوری بنویسم؟ کوتاه یا بلند؟ کدوم برای سئو بهتره؟ کدوم برای مخاطب؟

موتور جستجو کدوم رو بیشتر می پسنده؟

جواب من اینه که هم کوتاه، هم بلند.

یه مسئله و ذهنیت منفی اینه که به خاطر شبکه های اجتماعی و نوع محتوا شون، الان دیگه همه تنبل شدن و کسی مطلب و نوشته ی طولانی باشه رو نمی خونه!

پرسونا رو یادتونه؟ قراره ما با نوشته هامون مخاطب مون رو شکل بدیم. قراره اونا ما رو فالو و دنبال کنند، نه ما اونا رو.

اگر قراره مخاطبی به خاطر طولانی بودن متنی رو نخونه، همون بهتر که نخونه و وارد سایتهم نشه!

اگر شما داری به عنوان نویسنده کلی زمان میذاری و مطلبی رو می نویسی، این رو توی ذهن خودتون درست کنید که کمترین سپاسگزاری مخاطب اینه که اون مطلب رو بخونه.

اگر واقعا محتوای تولید شده، ارزشی برای مخاطب ایجاد می کنه به عنوان نویسنده خوندن یا نخوندن اون مطلب چیزی از ما کم و یا زیاد نمی کنه اما قطعا خوندش چیزی به مخاطب اضافه می کنه.

کلا خیلی لی لی به لالای مخاطب نذارید و هر طور که دوست دارید بنویسید.

کوتاه یا بلند بودن یه محتوا مهم نیست، مهم اینه که آیا اون محتوا چیزی به مخاطب اضافه می کنه؟ اگر جواب مثبت باشه، حتی اگر 1000 صفحه هم در موردش بنویسید، وقتی مخاطب ببینه داره در ازای زمانی که صرف می کنه، ارزشی دریافت می کنه، قطعا با جون و دل اون مطلب رو می خونه

لی لی به لالای مخاطب نذارید

عباس شکیبا

و اتفاقا دائما خدا خدا می کنه که این مطلب به این زودی ها تموم نشه و اون بتونه چیزای بیشتری یاد بگیره.

نقطه مقابلش هم هست، اگر محتوای تولیدی شما کوتاه باشه، اما دقیقا جواب همون مسئله ای باشه که مخاطب به دنبالش بوده، چه ایرادی داره که سریع و مختصر جواب رو به مخاطب ارائه کنیم.

کوتاه یا بلند بودن محتوای تولیدی اول به خود شما و بعد اقتضای محتوای تولیدی بستگی داره.

مخاطب در درجه سوم قرار داره. مشکل از جایی شروع میشه که این جایگاه ها رو نشناسیم

یا بخوایم یکی رو قربانی دیگری کنیم.

و در آخر تمرین کردن رو فراموش نکنید! در تولید محتوا تازه کار یا حرفه ای باشید، تمرین کردن کلید موفقیت شماست.

با تمرین زیاد و درک جایگاه هر کدوم از موارد فوق،

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

هیچوقت برای نوشتن کلمه کم نمیاورید

همین الان داشتم فکر می کردم که همیشه حرفی و مطلبی برای نوشتن وجود دارد. آنقدر که حتی اگر تمام عمر در حال نوشتن باشیم، باز زمان کم میآوریم.

شاید چیزی که نوشتن را سخت می کند، کمالگرایی بعلاوه ارزشمند ندانستن اطلاعات خودمان باشد.

من عباس شکیبا دوست دارم همه کارهایم به سادگی انجام شود، یعنی برای نوشتن آزاد باشم و خودم را محدود به قید و بند خاصی نکنم.

یادتان باشد اینجا بلاگ شخصی است و در بلاگ شخصی می توان از هر چیزی نوشت!

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

بچه با تربیت مساوی نیست با بچه حرف گوش کن!

بزرگ ترها و مامان و باباها فکر می کنیم بچه با تربیت یعنی بچه ی حرف گوش کن، بچه ای که هر چیزی بهش گفتی بی چون و چرا قبول کنه.

بهش بگی بشین، بشینه! بگی ساکت باش، ساکت بشه. بگی اینو بخور، اونو نخور و .. کلا همش بگه چشم.

اما یادم مون می‌ره بچه هامون هم مثل ما آدم هستن و استقلال دارن. همون‌جوری که بزرگترها در مورد موضوعات مختلف نظرات مختلف و گاهی متضاد با هم دارند.

بچه ها هم مثل مثل ما نظرات خودشون رو دارن. اینکه تربیت رو به معنی مطیع بودن در نظر بگیریم، ظلم در حق بچه مون هست.

اگر صادق باشیم ما بزرگتر ها فقط برای راحتی خودمون می خوایم تربیت رو مطیع بودن در نظر بگیریم. شاید یکی از دلایلش همین باشه که برای خودمون هم همین طور بوده، یعنی پدر و مادر هامون تربیت رو مطیع بودن فرض کردن.

خودشون و مهم تر از اون دیگران رو مهمتر از فرزندشان و تربیتی در نظر گرفتند.

یادمون باشه بچه هم مثل ما آدمه و فقط برای اینکه سن و سالش از ما کمتره نمی تونیم حق اظهار نظر و مخالفت رو ازش بگیریم.

بچه رو نمی خوایم برای امروز و خودمون تربیت کنیم، بچه باید برای فردا و آینده تربیت بشه.

بذاریم اظهار نظر کنه، گاهی مخالفت کنه. اگه غذا نمیخوره بهش احترام بذاریم و زورش نکنیم.

خلاصه بذاریم تجربه کنه، یاد بگیره و در نهایت خودش مهارت حل مسئله رو یاد بگیره، اینطوری توی بزرگسالی اعتماد به نفس بیشتری داره و فرد مفیدتری خواهد بود.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

پیدا شدنی نیستم!

دنبالم نگرد! من پیدا شدنی نیستم! همین قدر گنگ و مبهم …

این جمله همین الان به ذهنم رسید و دوست داشتم اینجا بنویسم، دوست دارم هر روز به خودم یادآوری کنم که اینجا مال منه!

به خودم یادآوری کنم که من بنده ی الگوریتم ها و بنده ی مخاطبینم نیستم!

هر طور که دوست داشته باشم و راحت باشم زندگی می کنم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

سلام روزانه

هر روز یک مطلب بنویس، حتی اگر چیزی برای گفتن و نوشتن نداری، باز هم بنویس، حتی اگر شده فقط یک سلام

نوشتن روزانه باعث می شود خلاقیت ات رشد کند و کم کم ایده ها و مطالب برای نوشتن خودشان را به تو نشان دهند.

پس سلام …

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

عکسم رو در فضای مجازی بذارم یا نه!؟

نمی دونم چرا دوست ندارم تصویری ازم توی اینترنت باشه. خیلی وقت ها برام سواله که چطور دیگران به سادگی عکس هاشون رو توی شبکه های اجتماعی قرار میدن.

شاید چون مهندسی نرم افزار خوندم و می دونم به محض اینکه عکسی رو توی اینترنت بذاری، دیگه حذف کردنش غیرممکن هست، توی انتشار تصاویر خیلی سخت گیر هستم.

شاید بگید پیج، سایت یا هر کجای دیگه که عکس رو منتشر کردم، مال خودم هست و هر وقت که بخوام می تونم پاکش کنم. اما واقعا اینطوری نیست.

ممکنه عکس رو پاک کنید، اما اطمینان دارید که فرد دیگه ای اون عکس رو دانلود نکرده؟ و …

اما یدونه عکس که اونقدرها مهم نیست! هست!؟

هم هست و هم نیست! شایدم مشکل قضاوت شدن باشه. نظرتون رو برام بنویسید تا باهم دیگه به جواب درست برسیم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

به خلوت من خوش آمدید

بعد از یکسال دوباره سلام!

اومدم بگم اینجا رو دوست دارم. خیلی بهش سر نزدم ولی همیشه مواظب بودم که سایت آنلاین و در دسترس باشه.

اینجا برای من یه گوشه ی دنج و خلوت هست که کمک می کنه با خودم تنها باشم و خلوت کنم.

دوست من، تویی که با خوندن این مطالب شریک خلوتم شدی، تو هم برای خودت یه جای خلوت درست کن و از نوشتن لذت ببر، و اگر دوست داشتی، آدرس خلوتت رو برام بنویس تا منم مهمون خلوت هات باشم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

تجربه تربیت فرزند؛ اجازه بدیم بچه ها کودکی کنند!

نمی دانم بچه دارید یا نه؟ ولی تا حالا فکر کردید که چطور می خواهید تربیتش کنید؟ چطور به او آموزش دهید؟ تجربه تربیت فرزند شما چیست؟

قبل ترها، قبل از اینکه بابا شوم، گاهی در این مورد فکر می کردم و همیشه به این نتیجه میرسیدم که کودکی خودم را فراموش نکنم.

همین تجربه باعث شد تا مواظب باشم که بزرگ نشوم! به نظرم بچه ها بیشتر از هر چیزی نیاز دارند پدر و مادرها همراه با او کودکی کنند.

هنوز هم عاشق دیدن کارتون های جدید هستم، حتی گاهی بیشتر از کودکانی که در اطرافم هستند، پیگیر برنامه ها می شوم.

به لطف خدا تا بحال برای زنده نگه داشتن کودکی در خودم موفق بوده ام.

سعی می کنم اجازه بدهم پسرم که حالا یک سال و نیم دارد، چیزهای جدید را خودش تجربه کند، حتی گاهی مواردی کمی خطرناک را

مثلا اجازه می دهم خودش غذایش رو بخورد، کمتر پیش می آید که لقمه را در دهانش بگذارم.

حتی گاهی لقمه ای را که برایش آماده کرده ام روی سفره و کمی دورتر می گذارم تا خودش بردارد.

یا اجازه می دهم خودش با لیوان آب بخورد، با قاشق با غذایش بازی کند.

بچه در این سن نیاز به آب و غذا ندارد! نیاز به تجربه کردن، کنجکاوی کردن دارد!

گاهی می توانم اشتیاق پسرم برای تجربه کردن چیزهای جدید، به وضوح از چشمانش ببینم.

بعضی وقت ها نیز با وجود اینکه حواسم به او هست، به روی خودم نمیاورم تا به لیوان چای دست بزند، یا اطراف بخاری بازی کند و ..

چرا از اینکه بچه ها این کارها تجربه کنند می ترسیم و به ایشان اجازه کنجکاوی نمی دهیم؟

وقتی فکر می کنم، به این جواب ها میرسم:

  1. اگه خودش غذا بخوره، لباساش و فرش ها رو کثیف می کنه
  2. همین جا بشینه، خودم بهش غذا بدم که لااقل فقط همین جا رو تمیز کنم
  3. اگه لیوان رو بدم دستش، کل خونه رو خیس می کنه
  4. این غذا یا شربت چسبناکه، بریزه روی فرش دیگه نمیره!
  5. به لیوان، قوری، کتری یا بخاری دست بزنه، می سوزه!

و مواردی از این دست …

به نظر شما این جواب ها خودخواهی نیست؟ به نظر من که هست!

  1. بچه در سن رشد است، لباس ها خیلی زود، در یک چشم بهم زدن برایش کوچک می شوند، ارزشش را دارند که بخاطرش لذت تجربه کردن را از کودمان بگیریم؟
  2. دیر یا زود، بالاخره فرش ها کهنه می شوند، یا از مد در می‌آیند و باید فرش جدیدی تهیه کرد
  3. اصلا فرش و موکت ها خیس و کثیف شوند، بالاخره دوستان عزیز در قالی‌شویی هم باید امرار معاش کنند یا نه؟
  4. و اما دست زدن کودک به اجسام داغ و سوختن! اولا که در این موارد همیشه خودم کنار پسرم هستم و اگر شرایط مهیا باشد، به نحوی که خطر زیادی متوجه اش نباشد اجازه می دهم کنجکاوی (بخوانید فضولی) اش را ادامه دهد.

سوزش های جزئی مثل خوردن دست به کتری یا بخاری، یا ریختن مقدار کمی چای و امثالهم که جای زخمش بعدی از یکی دو روز خود به خود خوب می شود، باعث می شود تا پسرم معنی کلماتی مثل داغ و جیز را بهتر درک کند.

خاطرتان هست گفتم کودکی مان را فراموش نکنیم؟ اگر بیشتر فکر کنیم، بعید می دانم حتی یک نفر را هم بتوان پیدا کرد که در کودکی تجربه ی مشابهی نداشته باشد

بالاخره همه مان حداقل یکبار در کودکی به وسایل داغ دست زده ایم! خوب نتیجه چه شد؟ الان مشکلی داریم؟ خیر، در صحت و سلامت به زندگی مان ادامه می دهیم.

تا شخصی خودش گرمای آتش را احساس نکند، درکی از آتش نخواهد داشت، تا معنای ارتفاع و سقوط را ندانید، درکی از خطرات آن نخواهید داشت.

افتادن از دو سه پله بهتر است یا افتادن از بالای پشت بام؟ اگر فرزند من امروز با افتادن از دو سه پله درسش را یاد بگیرد، بهتر نیست؟

همه این موارد را گفتم، ولی این را هم باید بگویم که بچه ها بیشتر از چیزی که ما فکر می کنیم، مواظب خودشان هستند.

چند وقت پیش کلیپی دیدم از پدر و مادرهای بلاد کفر که لبه ی پرتگاهی نشسته بودند و بچه های کوچک، حتی بچه های دو سه ساله، همانجا مشغول بازی بودند

هیچ پدر یا مادری دنبال فرزندش نبود که مبادا بیوفتد! همه بچه ها هم در حال بازی بودند!

این حد از کنترل کردن، مراقب بچه بودن، باعث می شود اولا بچه ترسو بار آید، ثانیا در بزرگسالی نیز مشکلات فراوانی را برایش بوجود خواهد آورد.

من تلاش می کنم اجازه بدهم، پسرم چیزهای جدید را امتحان کند، چیزهایی که ممکن است در نهایت باعث درد و گریه شوند.

اجازه می دهم زمین بخورد، تا دوباره بلند شدن را یاد بگیرد، اجازه می دهم چیزهای جدید را تا حد امکان بدون دخالت من و تنها خودش امتحان کند.

حتی اجازه می دهم بعضی از کارها را به اشتباه انجام دهد، چون او در حال یادگیری است.

وقتی بزرگتر شود، در مواجهه با چیزهای جدید راحتتر تصمیم گیری می کند. وقتی بزرگتر شود، خودش تجربه کرده است، تجربه هایی که همیشه در پس ذهنش می مانند، نه نصیحت هایی که هیچ چیزی از معنی آنها نمی داند!

نتیجه تمام این آزادی در همین سن فعلی اش که یک سال و نیم است را می توانم ببینم.

که وقتی می خواهد به کتری یا قوری دست بزند، با دستگیره اینکار را می کند.

بعد از یکی دو بار اولی که چای خورد و کمی برایش داغ بود،حالا با وجود اینکه هنوز نمی تواند صحبت کند، با ایما و اشاره قبل از دست زدن به لیوان یا از من می پرسد که لیوان را بردارم، یا خیلی با احتیاط خودش این کار را انجام میدهد.

وقتی به پله میرسد، خودش بیشتر از من حواسش هست، از نرده ها می گیرد و پله ها را یکی یکی بالا و پایین می رود ( البته پله های فرش شده، پسرم هم تا الان شاید فقط یکبار از پله افتاده، اما برام جالب بود که این بچه از همون اولین باری که پله رو دید، خودش حواسش بود، انگار که مثل من و شما می تونست ارتفاع رو درک کنه و از خطرات افتادن آگاهی داشت. به نظرم این از غریزه ی ما برای بقا میاد، حتی یه نوزاد هم می دونه چطور از خودش محافظت کنه ولی متاسفانه ما پدر و مادر ها اینو قبول نداریم و همین باعث میشه بچه مون رو از خیلی از تجربه ها محروم کنیم )

در نهایت اجازه بدهیم تا حد ممکن کودمان خودش تجربه کند. چه عیبی دارد اگر گاهی اشتباه کند؟ منِ پدر تا همیشه با فرزندم نیستم، شاید همین امروز دار فانی را وداع گفتم، آیا بعد از من زندگی برای پسرم تمام می شود؟

خیر، او همچنان به زندگی اش ادامه می دهد.

همان خدایی که این فرزند و این نعمت را به من داده است، خودش هم از او مراقبت می کند، درست مثل من و شما که اگر لطف پروردگار نبود، نمی توانستیم تا به این سن زنده بمانیم.

چندین بار شده است که در موقعیت هایی بوده ام که مرگ را در یک قدمی خودم احساس کرده ام، اما خطر از بیخ گوشم رد شده است.

خطر از بیخ گوش همه مان رد شده است، اگر کمی بیشتر فکر کنیم، بدون استثناء همه‌مان خاطراتی را به یاد می آوریم خطر از بیخ گوشمان رد شده است.

با این تفاسیر تلاش می کنم سختگیری بی مورد نسبت به فرزندم نداشته باشم و اجازه بدهم خودش هم تجربه کند.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

آیا من هم می توانم نویسنده باشم؟

من همیشه به وبلاگ نویسی علاقه داشتم. دیدن قسمت آرشیو سایت های دیگر که نشان می دهد نویسنده آن 4-5 سال متوالی است که در حال نوشتن است، همیشه من را ذوق زده می کند.

خودم هم دوست داشتم چنین روزی را ببینم. تا الان 3-4 وبلاگ شخصی داشته ام و مطالب زیادی نوشته ام، ولی هیچ کدام به نقطه ی مد نظرم نرسید.

منظور من از سوال آیا می توانم نویسنده باشم؟ تولید محتوا برای سایت های حرفه ای نیست. منظورم کمی قبل تر از آن و خود نوشتن است.

تولید محتوای حرفه ای نکات و ترفند های خودش را دارد، اما قبل از آن از خودمان بپرسیم اصلا می توانم چیزی بنویسم؟ خوب یا بد بودنش به کنار!

جواب: بله! همه ی ما نویسنده هستیم، همین که حرفی برای گفتن داریم، پس نویسنده هستیم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

تمرین تقویت عضله مهارت نوشتن

برای استاد شدن در هر کاری نیاز به تمرین و تکرار است. نوشتن هم نیازمند تمرین و تلاش روزانه است.

برای تقویت عضلات نوشتن (!) هر روز بنویسید. ممکن است بعضی از روزها کوتاه بنویسید و گاهی هم بلند، مهم این است که بنویسید.

خودم هر روز به راحتی در دفترچه شخصی یا در گوگل کیپ می نویسم، ولی وقتی می خواهم در اینجا بنویسم، استرس دارم.

موقع نوشتن در دفترچه شخصی راحت هستم، اما اینجا کمی استرس دارم و بیشتر فکر می کنم، چون مطالب اینجا توسط افراد دیگری خوانده می شود.

نوشتن روزانه در اینجا کمکم می کند تا بیشتر به این ترس غلبه کنم و راحت تر بنویسم.

Loading