دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

چرا مهندسی نرم افزار خوندم!؟

بعضی وقتا این سوال رو ازم می پرسن و من هر بار با اشتیاق توضیح میدم که این رشته رو با تمام وجود داشتم و دارم.

همین الانم اگر شرایط مالی اجازه بده، یکی از دو گرایش نرم افزار یا هوش مصنوعی در مقطع ارشد ادامه میدم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

خیلی زود محصولات زیادی به رگال کو اضافه میشه

دارم کاراش رو انجام میدم که به امید خدا به زودی ۶۰ – ۷۰ مدل لباس زنانه جدید به رگال کو اضافه کنم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

موتور سواری رو دوست دارم ولی موتور رو وسیله ی امنی نمی دونم

الان از موتور سواری برگشتم. توی تابستون حال میده.

تو ذهنم هست که خودم امتحانش کنم، ولی هیچ وقت به موتور اعتماد نداشتم‌.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

گویش ها و زبان مادری ما به سرعت در حال فراموشی و زوال هستند

همیشه وقتی به این موضوع فکر می کنم غمی وجودم را فرا می گیرد.

طی سال های اخیر با رشد سرسام آور تکنولوژی و فناوری ها، این مسئله هم با رشد سریعتری همراه شده.

شاید فقط توی ۲۰ الی ۳۰ سال این اتفاق افتاد. توی روستای خودمون که نگاه می کنم، می بینم تقریبا از هم و سن و سال های خودم شروع شد.

حرف زدن به زبان فارسی و دور شدن از زبان محلی. حالا تمام دوستان و اطرافیانم که پدر و مادر شدن، با بچه هاشون بیشتر فارسی صحبت می کنن.

متاسفانه اوضاع این بچه ها از ما هم بدتر هست و معادل کلمات بیشتری رو در زبان محلی مون نمی دونن.

ترس اینو دارم که تا یکی دو نسل بعد کلا زبان و گویش محلی مون از یاد بره و دیگه کسی نباشه که با این زبان صحبت کنه.

متاسفانه این امر مختص روستا و زبان ما نیست، بلکه در سراسر کشور داره همین اتفاق میوفته.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

چی دوست دارم بگم؟ اینجا رو زدم که حرف هایی که دوست دارم رو بگم

گاهی فکر‌ می کنم چی بنویسم، بلافاصله بعدش یادم میاد دلیل اینجا بودن، فقط نوشتنه.

به خودم میگم هر چی که دوست داری بنویس.

همونطور که افراد توی شبکه های اجتماعی سخت نمی گیرن و هر چیزی که تو اون لحظه بخوان منتشر می کنند، منم سعی می کنم، از چیزایی که دوست دارم بنویسم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

برای خوب کردن حال همدیگه، لبخند بزنیم

دیروز توی یک تقاطع می خواستم به چپ بپیچم، ماشین دیگه ای از روبرو میومد.

برای یکی دو ثانیه درگیر تعارف شدیم و در نهایت من ایستادم تا ماشین روبرویی بره.

وقتی داشت رد میشد، راننده که اقای جوانی بود با سیبیل های چنگیزی، نگاهم کرد و و به نشانه ی تشکر، لبخندی زد.

چقدر حالم خوب شد و از اینکه بهش راه دادم که عبور کنه، احساس رضایت بیشتری کردم.

همش با یدونه لبخند 🙂

بیشتر بهم لبخند بزنیم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

ساده از کنار سلامتی عبور می‌کنیم!

تقریبا یک هفته است که گلوم گرفته و درد می‌کنه. چیزی شبیه سرما خوردگی

تا وقتی سالم هستم، بهش توجه زیادی ندارم، اما وقتی نیست تازه می فهمم چه نعمتی بزرگیه.

همش به خودم یادآوری می کنم که ساده از کنار نعمت سلامتی نگذرم.

بابتش سپاسگزار خدا باشم و یه بخشی از این سپاسگزاری می تونه مراقبت کردن از سلامتی باشه.

به هر حال خدایا شکرت.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

فاصله من تا نوشتن با تنبلی نکردن پر می شود

تقریبا هر روز می تونم بنویسم حتی با وجود اینکه ایده ای برای نوشتن ندارم.

اما تنها چیزی که مانعم میشه، تنبلی کردن برای باز کردن سایت و شروع نوشتن هست.

اینم به مرور درست میشه. اینجا عجله ای در کار نیست.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

روایت هایی رو که پای منبر می شنوید، وحی منزل نبینید!

امروز داشتم با یه روحانی صحبت می کردم، بحث رسید به سندیت احادیث و روایات.

حرف جالبی زد که ازش بی اطلاع بودم. گفت برای من که مبلّغ هستم و منبر میرم، سندیت روایت اهمیت ندارد. حتی روایت هایی که سند محکم ندارند رو هم میگم.

هر روایت و حدیثی که از معصومی می شنوید، وحی منزل و کلام خدا نبینید. یکم با عقل تون در موردش فکر کنید. اگر براتون مهمه دنبال سندش برید.

متاسفانه اکثر روایت ها و احادیثی که ما فراوان شنیدیم، سند درست و حسابی ندارن.

اما ما بدون فکر و تحقیق قبولش می کنیم. حتی گاهی بیشتر از قرآن که کلام خداست قبولش می کنیم.

Loading

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

آخه تو به کم قانع نیستی!

اینو بهم گفت

راست هم می گفت، من اصلا به کم قانع نیستم!

Loading